رمان ددی بی منطق من
p²
که گوشیم زنگ زد..موبایل هیون جین بود...الو؟!
مرد : ببخشید شما همسر آقای هوانگ هیون جین هستید؟!
ات : بله خودمم..چطور
مرده : همسرتون تصادف کردن و به بیمارستان منتقل شدن ی نامه هم تو دستش بود
ات : چ..چی
هیون جین : آدرس بیمارستان...جلو در بیمارستان منتظرتونم تا نامتون رپ بدم
ات : اسم تو چشمام جمع شده بود..هیون جین من تصادف کرده؟!...بلند شدم و زود حاضر شدم و کارت و...برداشتم و سوئیچ ماشینم رو برداشتم و از خونه زدم بیرون...بعد ²⁰ مین رسیدم رفتم سمت مرده و نامه رو گرفتم و رفتم داخل بیمارستان...ه..هیون جین داخل اتاق عمل بود...
که گوشیم زنگ زد..موبایل هیون جین بود...الو؟!
مرد : ببخشید شما همسر آقای هوانگ هیون جین هستید؟!
ات : بله خودمم..چطور
مرده : همسرتون تصادف کردن و به بیمارستان منتقل شدن ی نامه هم تو دستش بود
ات : چ..چی
هیون جین : آدرس بیمارستان...جلو در بیمارستان منتظرتونم تا نامتون رپ بدم
ات : اسم تو چشمام جمع شده بود..هیون جین من تصادف کرده؟!...بلند شدم و زود حاضر شدم و کارت و...برداشتم و سوئیچ ماشینم رو برداشتم و از خونه زدم بیرون...بعد ²⁰ مین رسیدم رفتم سمت مرده و نامه رو گرفتم و رفتم داخل بیمارستان...ه..هیون جین داخل اتاق عمل بود...
- ۴.۵k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط